فکر کنم اگه یه روز برسه
که بتونم بگم
آزاد شدم
امروز باشه وقتی دفتر شازده کوچولومو برداشتم و سه صفحه نوشتم خندیدم و گریه کردم عصبی شدم جیغ زدم و بعد آروم بغلش کردم...
نفس عمیق کشیدم و همه رو سپردم به همونی که باید ؛
اوج پرواز همون جاییه که بالاتر از ابر ها قرار بگیری
فکر کنم برا یه لحظه احساسش کردم:)